روستای سورانهپنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

زیباترین روستای استان مرکزی

سخن دوست :برای آدمی بهتر است هرگز به دنیا نیاید تا اینکه به دنیا بیاید و اثری بر جای نگذارد.(ناپلئون بناپارت)

سورانه و عاشورا

سورانه عزادار جگر گوشه زهر است
 مردمش خادم در بار پسرخوانده زهرا ست

حال در بزم عزای حضرت ثارالله
 غمگین شده از مصیبت ال الله

سورانه مصفا به وجود حرمی هست
 این از لطف خداهست که همسایه ماهست

شکر خداکه دراین دیار شدقسمت ما
 صحن و سرا و حرم زاده عبدالله

سورانه مصفا به وجود حرمی هست
 درمیانش یک ضریح اطهری هست

مرجعی عالی مقام در میان این ضریح هست
 نام او شهزاده عبدالله، ابن احمدی هست

سالهاست که آقا در همسایگی ما بوده است
 شهزاده ای که به دامان شهباز آرمیده است

یقین دارم او می تواند شفیعمان باشد
 مشروط براینکه مشفعش براین یقین باشد

بگذارید بامباهات بگویم که چه شد
 اصلا از کجا بود که غزل روزی من شد

آن شب که شام شش‌ماهه بود قلمم می نوشت
 ازآنجا که تیروکمان وخنجر و نیزه برق زنان می سرشت

دستان کوچک او بودکه قلم رابه دستم گرفت
 ورنه من باقلم کجا ، او باتیرو کمان کجا

آخ، آخ ، آخ ، دل به کجا رفت که نگو ...
 به گهواره نه تنها ، به اقلیم عطش رفت

تاب شنیدن در خودم نیست نگویم بیشتر
 کاش محمد ،  مدح این شهزاده بگوید بیشتر

اقراق نیست ،  حقیقت این باشد
 هرآنچه  گفتم در وصفش ، لیاقتش باشد

برای عرض تسلیت به ساحتش همه زائرش گشتیم
 برای عرض ارادت به حضرتش به دور حرم گشتیم

ای کاش سعادت ما بیش از این باشد
 اقل انتظارما، روئیت منتظر باشد

که با چشم ببینیم جمالش را یارب
 با گوش بشنویم صدایش را یارب

مصافهه ای رابرای لحظه‌ای یارب
 در کمال فهم و ادب درک کنیم یارب

همین برای امیدّو افتخارت محّمد بس
 اگر شود امضاء برای روز حشرت بس

سروده :  محمد عاشقی
نظرات و ارسال نظر